سلام و درود خدا بر تو ای شهید
سلام بر تو که جان گرامی ات را در راه خدا و عشق به دین و وطن ، بی درنگ فدا نمودی .
درود بر تو که دل از همه رنگهای دنیایی بگسستی و سوار بر اسب راهوار هدایت در جاده ی نور به سوی معبود شتافتی بدون آنکه لحظه ای تردید به دل راه دهی .
ستاره ای شدی در آسمان و درخشیدی ، و راهنمائی برای شبگردان گم کرده راه ...
با خون پاکت ، زیبائی ها آفریدی و نقش عشق و معرفت را با سیطره بر هستی ، در صفحه روزگار ترسیم کردی ...
و شیطان با همه مکر و حیله و نفوذش در برابر تو زانو زد ...
میدانم که هنوز در راه خدا به جهاد خود ادامه می دهید و میدانم که شما زنده اید و این ما هستیم که مرده ایم و در دنیای مادیات غرق شده ایم ...
هنوز تصویر شماست که بر لوح دلها حک شده و مایه دلگرمی ، امید و نیروی جهادگران خدا جو ، عاشقان ولایت ، عدالت پیشگان راه هدایت ، و خدمتگزاران این ملت می باشد.
بزرگی می گفت شهدا مانند شیشه عطری می مانند که با شکستن قفس ،و عروج ، عطرشان فضای هستی را پر می نماید و آنگاه همگان به گوهر وجودشان و زیبائی راهشان پی خواهند برد .
بعضی هنگام جسورانه و ساده لوحانه از خدای خود شهادت را درخواست کردیم و بارها گفتیم اللهم الرزقنا توفیق الشهادة ... اما لحظه ای بر اعمال خود اندیشه نکردیم و اندکی به راهی که شما پیموده اید فکر نکردیم و مثل همیشه با راحت طلبی و بدون تلاش ، بهترین ها را از خدا خواستیم ...
از خاطرات خوانده و شنیده و از سرگذشت برجای مانده شما ، دانستم که چگونه در مقابل آتش و پولاد و اهریمن سینه سپر کردید و با خون خود ، خاک مذلت بر سر شیطان صفتان ریختید ...
با همه شجاعت و رشادت و دلاوری ؛ تواضع و فروتنی تنها بخشی از صفات والای شماست .
ای عزیزان و مقربان درگاه الهی ، وای به حال روزی که شما ، ما را فراموش کنید و به حال خودمان واگذارید ؛ هر چند ما نه تنها شما را بلکه خود را نیز فراموش کرده ایم ...
آگاهید که گریه هایم در گلزار شما ، برای تیره روزی ، سرگردانی و گمراهی خودم بوده وگرنه شما که عند ربهم یرزقونید و ما جیره خواران شما ...
آگاهم که سعادت اعتراف و جیره خواری را نیز از استمدادها و عهد های با شما ، هنگام تحویل سال در پاک ترین سرزمینها که خون شما بدان آغشته گردیده و مطهر شده ، یافته ام ...
خوب میدانم که هرگاه دست یاری به سویتان دراز کردم دست رد به سینه ام نزدید و هرگز فراموش نمی کنم که چگونه با پرتو نور خود ، بر دل ظلمت زده ام ، تاثیری شگرف و تحولی عظیم ، بر زندگی ام داشتید .
کوتاهی کردیم ... فریب خوردیم ... فراموش کردیم ...
شهدا به خدا شرمنده ایم ...
ای رهپویان راه انبیاء و اولیاء الهی و ای خونین بالان راه خدائی
التماس دعا...
راسخون: شهید حاج «حسین خرازی» فرمانده لشکر 14 امام حسین (ع) در آبان 1362 بعد از این عملیات پیروزمندانه در بین رزمندگان سخنرانی کرد که بعد از 27 سال این سخنرانی منتشر شد.
به گزارش فارس ، عملیات «والفجر 4» شاهد رشادتهای شهید باکری و شهید خرازیها بود؛ شهید حسین خرازی در آبان 1362 بعد از این عملیات پیروزمندانه در بین رزمندگان سخنرانی کرد که بعد از 27 سال این سخنرانی منتشر میشود.
سلام علیکم
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین. والصلات و السلام علی سیدنا ابی القاسم محمد(ص) و علی آله الطیبین الطاهرین المعصومین. قال الله الحکیم اعوذ بالله من الشیطان الرجیم من المؤمنین رجال صدقوا ما عاهدوا الله علیه.
با درود و سلام بر امام زمان (عج)، نائب بر حقش حضرت امام و شهدای تاریخ اسلام به ویژه شهدای عملیات «والفجر2»، «والفجر3»، برادر شهید حجت الاسلام ردانی پور، برادران شهید دیگر و به ویژه شهادت برادر عزیز، مسئول اطلاعات عملیات لشکر امام حسین (ع) سید مصطفی حسن زاده و برادر مهدی جمشیدی و کلیه معلولین و مجروحین این جنگ تحمیلی (برای شادی ارواح همگی شهدا صلوات).
بحمدلله جلسه خیلی خوبی برای بزرگداشت و ختم شهدای عزیز برپا شده و معنویت پرباری در این جلسه مشاهده میشود که انگیزههای قیام امام حسین (ع) را ما در این جلسه و در این شهادتها میگوییم.
«برخی از مؤمنان، بزرگمردان و رادمردانی هستند که به پیمانی که با خدا بسته بودند، وفا کردند و بر سر این وفا و عهد شهید شدند».
* هدف از خلقت در سخنرانی شهید خرازی
در نظام خلقت هیچ چیز بدون حکمت نیافریده شده و هدف از خلقت «و ما خلقت الجن و الانس، الا لیعبدوا» فقط عبادت، کمال انسانیت و رسیدن به خدا مطرح است و هر پدیدهای در نظام خلقت غایت و آخری دارد و انسان هم یکی از این پدیدههای خلقت هست که برای آن یک غایت و یک هدفی در نظر گرفته شده است. اگر چه برای این اهداف، خداوند تبارک و تعالی، برای تحقق دادن آنها سزاوارتر است، لیکن به سبب بعضی از حکمتها و آزمایشها، این را به دست خلیفه روی زمین، یعنی انسان نهاد؛ شهدا در این صحنه و در این میدان، بهترین الگوها و بهترین علامتهای راه و نمونههائی هستند که این اهداف را در جامعه پیاده میکنند و با شهادت خودشان گواه میگیرند؛ خدا آنها را بر ما گواه میگیرد «یتخذ منکم شهداء» و در این صحنه آزمایش که انسانها در نظام اسلام مطرح است، این است که صبر داشته باشیم و خداوند میفرماید «ام حسبت من تدخل الجنت» آیا شما گمان میکنید که بیهوده به بهشت میروید در صورتی که این چنین نیست، اینطور نیست، بهشت عاجین و مخلوط شده با صبر «الجنت حُفَت بمکاره» بهشت خوابیده شده، نهاده شده در بین مشکلات و انسانی که میخواهد به این بهشت برسد، باید صبر کند و به مقام صبر و صابری برسد، خداوند در معیت صابران است و صابران در معیت خدا هستند.
* در هر شهیدی خصیصهای است که میتواند هدایتگر باشد
هدف بیشتر این شهادتها تربیت ما انسانهای خاکی است؛ اگر خوب دقت کنیم در این شهادتها میبینیم برای ما تربیتهائی است که باید بیشتر به آن توجه کنیم؛ در هر شهیدی یک خصیصهای است، یک اخلاق پسندیدهای است که اگر ما به آن تأسی کنیم، برای هدایت ما میتواند رهنمون و هدایتگر باشد و خداوند ما را هم از این نعمت برخوردار کرده که در جامعه ما شهدائی میگیرد و ما را به این شهدا، به مقام اخلاق این شهدا توجه میدهد، که ما هم این چنین باشیم و خداوند در این خلقت انسانهایی را خلق میکند، انسانهایی را انتخاب میکند که بیشتر دوستشان داشته باشد؛ « یحب الذین یقاتلون فی سبیل صفاً کانهم بنیان مرصوص» و این شهدا و این برگزیدگان همگی و همه در مقام صبر و مجاهدت مشخص میشوند.
* چه بسیار کسانی که پس از شهادت بهشتی مظلوم، تربیت شدند
بالای هر برّی، برّی است و آن جهاد فیسبیلالله است و سپس شهادت فیسبیلالله؛ جهاد بابی است که به ما حیات میدهد، به ما زندگی میدهد و ما را زنده نگه میدارد و حیات ما در جهاد است؛ اگر ما در شهادت این 72تن، که در رأس آنها، سالار شهیدان تاریخ اسلام، در زمان حال، حضرت آیت الله بهشتی را میبینیم، اینها برای ما حکمتها، تربیتها و درسهایی است، قبل از شهادت چقدر به شهید مظلوم دکتر بهشتی تهمت میبستند، ایشان را زیر سؤال میبردند، جملات خیلی هرزی به ایشان میگفتند و نسبتهای ناروا میدادند، ولیکن بعد از شهادت ایشان مردم به اخلاق، به بزرگ منشی این مرد، به فضائل اخلاقی و مقام علمی معنوی این شهید مظلوم پی بردند و چه بسیار تربیت شدند و چه بسیار راه خوبی را پیش گرفتند.
پس در همه این شهادتها، یک حکمت و یک هدفی است که ما اگر خوب به آن توجه کنیم، خوب به آن عمیق بشویم، میبینیم که آنها همه برای تربیت بشر، تزکیه بشر، تزکیه انسان و تربیت انسان بوجود آمده و خدا این کار را انجام میدهد و خدا انتخاب میکند، باذن الله.
* «شهید» اوج رهائی از وابستگیهاست
قرآن کریم میفرماید «ولا تحسبنّ الذین قتلوا فیسبیلالله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون» مپندارید کسانی که در راه ما جهاد کردند و شهید شدند، مردهاند، اینها حیات دارند، با شهادت خودشان به ما حیات میدهند. میبینیم که اینطور هم هست، میبینیم که در جامعه اسلامی که ارزشهای انسانی و اسلامی برای ما اهمیت دارد و برای ما معیار است، این است که این انسانها آن طور که خدا آنها را برمیگزیند، برای ما هم الگو باشد.
درباره شهید صحبت زیاد هست، بزرگان ما، قرآن کریم، احادیث زیاد هست در فضیلت مجاهدان و شهدا، حتی در مقام شهید هست که در روز قیامت پیامبران هم برپا میشوند و میایستند به احترام شهدا و شهدا بدون جواب و سؤال میآیند؛ از جلوی همگی رد میشوند؛ اولین گروهی هستند که به بهشت خداوندی میرسند و در آنجا مقیم میشوند. اینها همگی در اثر پاسداری و جا پای انبیاء گذاشتن و در خط انبیاء حرکت کردن و خود را منطبق با قوانین و معیارهایی که آنها برای جامعه ما عرضه داشتند، میباشد.
فقط این فضیلت برای آنها است و شهدا چون که حق را تشخیص میدهند و برای اقامه حق خود را به کشتن میدهند، اینها شهیدند و به آنها شهید میگویند و شهدا الگوهای انسانیت و انسانهای وارستهای هستند که خودشان را از وابستگیها رهانیدهاند و کلمه زیبا برای این شهدا گفته شده که شهید اوج رهائی از وابستگیها است.
* شهید حسن زاده خودش را متخلق به اخلاق الهی کرده بود
ما میبینیم آقای شهید سیدمصطفی حسن زاده یکی از این افرادی هستند که در این جرگه قرار گرفتهاند و ما باید به این شهید عزیز، این شهید بزرگوار تأسی بکنیم و ببینیم ایشان چرا شهید شد؛ ایشان چه کرده بود که به این مقام رسید؟
من موقعی که آقای حسنزاده شهید شد، به چند تا از برادران خوبمان که از نزدیکان هم هستیم، گفتم که خوب فکر کنید، بررسی کنید که چرا آقای حسنزاده شهید شد و چرا خدا ایشان را انتخاب کرد و آن قدری که میتوانیم جواب بدهیم همین که این انسان والا خودش را متخلق به اخلاق الهی کرده بود، متصل به صفات الهی کرده بود، خودش را آماده کرده بود، یک انسان صابر و مجاهدی شد که خدا دید لیاقت شایستگی و انتخاب آن در این جامعه فعلی و در میان این برادران اطلاعات عملیات، که شبانه روز در این کوهها راه میروند و سنگهای سخت را زیر پای خودشان نرم کردند و دشمن را شناسائی کردند، آن را گواه میگیرد و خوب میتوانند برادران اطلاعات عملیات بفهمند که این برادر شهید و عزیز چه خصلتهای اخلاقی خوبی داشت.
*شهید حسنزاده به تنهایی یک لشکر بود
شهید حسن زاده یکی از افراد فداکار، شجاع و مدیر ما بود که شهید شد؛ او به تنهائی یک لشکر بود و ما شاید نسبت به این برادر ظلم کرده باشیم و در محضر شما برادران عزیز، خداوند تبارک و تعالی و این شهید ارجمند که الان حاضر و ناظر بر اعمال و رفتار ما هست، باذن الله طلب بخشش و آمرزش میکنیم و از آن میخواهیم که برای ما شفاعت بکند.
از بزرگ مردی و ایثارگری این برادر همین قدر بس که به تنهائی آمد در این منطقهای، که عرض منطقهای که باید شناسائی میکرد، بیش از 60 کیلومتر بود و ما از دشمن هیچ شناسائی نداشتیم، ایشان قبول کرد، رفت و اطلاعات را سازمان داد، تقسیم کرد، محور کرد و شروع به شناسائی کردند و با تجربه و قدمتی هم که در طول جنگ داشت و ما هم آن را میشناختیم، ایشان شروع به شناسائی کرد و منطقه را آماده کرد، دشمن خدا را شناسائی کرد و چه خوب منطقه را آراست، و از زیاد کار کردن و خوب کار کردنش، شهادتش گواه است.
آقای حسن زاده را ما از عملیات طریق القدس که ایشان فرمانده یکی از گردانهایی بود که با خود ما و گردان شهید جولایی و گردان آن برادرمان آقای خانی که از بچههای مشهد هست زخمی شد در آن علمیات، دو سه گردانی که یکی از برادران بودند آقای احمدی توپخانه، طلبه هم هست، آن عملیات بود، محوری را بایدبرای عملیات میرفت که پشت دشمن را در چزابه ببندد، آقای حسن زاده را تقریباً یک روز قبل از عملیات به ما دادند و ما با ایشان صحبت کردیم و مسائل عملیات را با او در میان گذاشتیم و ایشان از پشت بستان که میشود شمال بستان، رملها را به طول 17 کیلومتر و به عمق 10 کیلومتر پیاده همان روز با نیروها آمد و نزدیکهای مغرب بیش از 7 ساعت راه رفته بود و شب هم باید 4ـ 3 ساعت دیگر راه میرفت، رفتند و به چزابه رسیدند، البته رسیدن این گردانها به چزابه ماجراها و حوادث زیادی دارد.
در اینجا معترفم و خدا را شاهد میگیرم تحت تأثیر زحمات این برادر شهید قرار گرفته بودم، رویم نمیشد که از ایشان سؤال کنم و حتی در زمان شهادتش، قبل از شهادتش از او بیایم و سؤال کنم.
یک نامهای برداشتم نوشتم و آن احساساتی که داشتم در نامه آوردم و گفتم خلاصه من را میبخشید، انشاءالله ما را حلال کنید، در سی ام ماه نوشتم، در 29شهریور بود یا30 و متقابلاً این برادر برای ما یک نامه نوشت که به شما بگویم جداً از قوت ایمان، روح بزرگ و سعه صدری که این برادر داشت و همه کارها را به شما برادران عزیزی که بیشتر از واحد اطلاعات عملیات هستید، میسپارم و نامه اش الان پیش من است.
* شهدا در زمین گمنام و در آسمان با عظمت هستند
به هر جهت اسلام و تاریخ، فداکاری این شهدای بزرگ را از یاد نخواهد برد، اگر چه این شهدا، کما اینکه امام هم فرمودند در روی زمین گمنام هستند ولیکن در آسمانها اینها کرامت دارند و عظمت. یاد، انسانیت و کارشان در آسمانها و پیش خداست.
بدانیم که ما باید در این مصیبتها به خدا رو بیاوریم و بگوئیم «انا لله و انا الیه راجعون»، این آیهای است که خداوند میفرماید «و اذا اصابتهم مصیبه قالوا انا لله و انا الیه راجعون»، این را همه باید بگوئیم که اساس ایدئولوژی ما بر اساس همین آیه پایهریزی شده و اساس جنگ ما هم بر همین اساس، یعنی ما در جهان مطرح میکنیم که فرمانده اصلی و قدرت اصلی خداست «انا لله و لا الله الا الله» همان که بگوئیم «قالوا لا اله الا الله»، باید لا اله الا الله بشویم، نه حتی بگوئیم بشویم و بسازیم.
* اگر در جهاد سستی کنیم ضعیفها قوی میشوند
سر ِجنگ ما از همین جاست، که بگوئیم طاغوتها نباشند، کافران نباشند، ملحدین نباشند و از همین جا درگیری ما با شیطان بزرگ که آمریکاست شروع میشود و ما حیات خودمان را فقط در این جنگ «و عصی تکرحوا شیئاً و هو خیر لکم» و جداً همین طور است.
ما یک نمونهاش را که در نهج البلاغه حضرت علی به بررسی گذاشته، میبینیم که اگر ما در کار این جهاد سستی کنیم، باعث میشود که ضعیفها قوی بشوند، این را هم میتوانیم منفی تعبیر کنیم، هم مثبت؛ هم میتوانیم بگوئیم که کویتی که الان میآید و میگوید ما مجبوریم به عراق کمک کنیم و رئیس جمهور و اعضای دولت ما با هم مشورت میکنند و میبینند که بهترین موقع است که به این سفیر کویت تو دهنی بزنند و درسی بشود برای این سفیر و همانهایی که میبینیم فرانسه میخواهد عراق کافری که ریگان را پشتیبانی میکند و احتیاط عراق است، میخواهند هواپیمای سوپر اتاندارد بدهند که تأسیسات نفتی ما را بزنند و امام هم میبینیم که خوب دقیقاً موضع گیری میکنند و میگویند اگر این هواپیماها به عراق داده بشود، ما میآئیم چکار میکنیم، میآئیم تنگه هرمز را میبندیم و نفت را بر روی اروپا میبندیم، امام خیلی پا را فراتر میگذارند. آن قوه ایمان، اراده و تصمیمی که همهاش ناشی از اسلام و ایمان است و این مطلب را میگوید که همگی این تصمیمها و این ارادهها در اثر این پایمردیها، زحمات و شهادتهایی است که تا به حال برای اسلام داده شده است.
* چتر حفاظتی خدا همیشه بالای سر ماست
در عملیات پریشبی که در اینجا انجام گرفت و بحمدلله یک معجزهای انجام گرفت و جداً ما آن چتر حفاظتی خدا و این لطف همیشگی خدا را و این فضل دائمی خدا را همیشه بالای سر خودمان میبینیم و در زندگی خودمان احساس میکنیم. پریشب دشمن که احساس خطر کرده و دیده بود که این ارتفاعات سورن، خیلی مهم است، راهنمای صعب العبور هم زیاد در این ارتفاع دارد و ما هم نیرو نداریم، آمد و از همان ابتدا خودش را آماده کرد، با هلیکوپتر و پیاده از زمین آمد و ارتفاعات را گرفت و چقدر حساب شده حتی دیدهبانی با توپخانه و بیسیم و تلفن سیم کشیده بودند و نیروهای آمادهای که از قبل تهیه کرده بودند، آتشهایی که از قبل تهیه کرده بودند آمد و قصد گرفتن این ارتفاعات صعبالعبور، مهم، حیاتی و مؤثر را داشت، مؤثر از این جهت که اگر این ارتفاعات دست دشمن میماند، تمام این جادههایی که ما کشیده بودیم، این کارهایی که برادران کرده بودند، چه دایره اطلاعات و مهندسی جادههایی که کشیده شده بود و تمام پادگان مریوان، شهر مریوان، همه زیر تیر مستقیم عراق قرار میگرفت و دیگر ما اگر عملیات انجام نمیدادیم، خیلی سنگینتر و بهتر بود که با همت برادران اطلاعات و عملیات و آن هوشیاری و زیرکی که آقای حسن زاده داشت، همان موقع فهمیده بود دشمن میخواهد روی ارتفاعات بیاید و این آتشی که دارد روی اینجا ریخته میشود بدون دیدهبانی شده نیست و لذا نفوذ کرده و تا روی ارتفاعات سورن برود و آنجا را کنترل و هدایت کند، در بین راه شناسائی شده و توسط دشمن به شهادت میرسد؛ بعد میبینیم که چند تا از برادران اطلاعات که در حال شناسائی بودند با آن افراد دشمن درگیر میشوند و آقای طاهری چند نفر از آنها را اسیر میگیرد و میآورد و ما فهمیدیم که اینها قصد گرفتن این ارتفاعات را دارند و خوب خودمان را آماده کردیم و به برادر آقایی که توی چاله سبز بود، گفتیم بچههای طرح عملیات را آماده کند، آن هم هر چه فرمانده گروهان و گردان داشت و یک سری از بچههای اطلاعات و تخریب را آماده کرد و برادر شمالی از اطلاعات آمد، همین طور و با کمترین سلاح و تجهیزات رفتند و جداً بر انبوه دشمن که بیش از دو گردان - یک گردان در شب بود و یک گردان هم صبح زود آمده بود به ارتفاعات - درگیر شده بودند و دشمن را کوبیدند و از روی ارتفاعات پائین ریختند و دو تا اسیر دیگر هم گرفتند و باهم الحاق کردند و جداً این فضل خدا بود، که اگر این کار انجام نمیگرفت و اگر این سرعت عمل نبود، جداً یک فاجعه میشد و ما باید چقدر شهید میدادیم، تا آن ارتفاعات را دو هفته تسخیر کنیم با آن صخرهها و سنگین بودن و صعب العبور بودنش و برادران جداً همت کردند و رفتند و ارتفاع را تأمین کردند. اجرشان با خدا باشد و جداً این فداکاریها، این فدایی دادنها و این جانبازیها، چه از برادرانی که از اطلاعات شهید شدند، که دشمن از غیضش پس از اینکه ایشان به شهادت رسیده بود چند تا تیر خلاص هم به آن خالی کرده بود. البته آنها هم بیشترشان به سزای این تجاوز خودشان رسیدند.
* عزت ما در شهادتها و جراحتهاست
قرآن میگوید که این جنایتکاران را باید قصاص کرد «و لکم فی القصاص حیات» حالا این منظور 4 تا هروئینی یا 4 نفر منافق نیست؛نه، این یک آیه عامی است «و لکم فی القصاص حیات یا اولی الالباب» ما باید از اینها قصاص بگیریم و در این قصاص برای ما حیات است، ما باید این آیه را نصب العین خودمان قرار بدهیم و از این شهادتها و از این جراحتها و مجروح دادنها نهراسیم که تکامل و حیات ما هم باز هم در همینها هست؛ عزت ما هم در همین شهادتها و جراحتهاست، ما هم به شهادت و هم به این جراحتها آزمایش میشویم و مؤمنین در این مرحله از آزمایش که میزان و گرایش به حق و صبرشان مشخص میشوند که چقدر اینها به حق، به خدا جداً وفادارند و گرایش دارند و همه ما در این منطقه خودشناسی و خداشناسی حتماً و حکماً به ضعفهائی که خودمان داریم، حتماً پی میبریم و چه خوب است که خودمان را اینجا وارسته کنیم؛ این اخلاق رذیله -که حالا من خودم را میگویم- اگر داشته باشیم بر اثر این برخوردها و این حوادث انشاءالله بتوانیم در جهت علاجش بر بیاییم و از خدا بخواهیم که یک شوق و یک ایمانی بدهد، که به آن برسیم. یک صلواتی بفرستید.
* از این شهادت ها درس بگیریم
ما از برادران عزیز اطلاعات و سایر برادران میخواهیم که از این شهادتها درس بگیریم و انشاءالله خسته نشویم و ببینیم که امام، آن پیرمرد، با آن بشاشیت، با آن سن زیادی هم که از امام عزیزمان رفته، به امام نگاه کنیم و ببینیم که امام اصلاً در رابطه با مسائل خم به ابرو نمیآورند و توکلمان به خداست و چون که ایمان به خدا و توکل بر خدا دارند. خداوند یک سکینه و یک آرامش خاصی که ناشی از ایمان است به امام داده و اگر ما بیاییم بعضی از آیتاللههای خودمان را ببینیم که در این سن هستند، حتی میخواهند مسائل فقهی و آن فتوا هائی که شاید قبلاً دادهاند و بدهند، دو مرتبه ازشان که سؤال میکنی، اینها روی کتاب نگاه میکنند و امام میبینیم بحمدلله در اثر آن ایمان قوی و آن خداشناسی که دارند، جوان مانده و صحبتهایشان را به همان بشاشیت بیان میکند؛ این است که ما احساس ضعف، خستگی بر خودمان ندهیم و انشاءالله همین طور که قبلاً به پیش میرفتیم، حالا خیلی آگاهتر، بیناتر با تجربهتر و با شهادتهایی هم که حالا پیش میآید، با درس بهش نگاه کنیم، توجه کنیم و همچنان به پیش برویم.
* از خدا میخواهیم که به ما صبر، اراده و ایمان بدهد
انشاءالله کار شناسائی این منطقه را که برادرمان آقای جعفری هم بهشان مسئولیت دادیم و گفتیم که پیگیر این خط عملیات باشند و انشاءالله کارهائی که برادرمان حسن زاده در ارتباط با اطلاعات انجام میداده، آنها را محکم دنبال بکند و آن سازمانی که در ارتباط با اطلاعات هست، آنها را انجام بدهد و برادران همانطور که با شهید حسن زاده کار میکردند، با برادرمان آقای جعفری کار کنند و انشاءالله دنبال کارها باشند، تبعیت خودشان را نشان بدهند که در قرآن هست «فمن یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقا» کسانی که در معیت با خدا و رسول هستند، اطاعت بکنند، آنها حشرشان با یا مرگشان یا حیاتشان با خوبان، با شهداست، با صالحین است، با انبیاء و با صادقین است و بهترین رفقا را اینها دارند و اینها با این 4 دسته محشورند و رفیقند و این آیات صریح قرآن است.
من در اینجا همگی برادران را به خداوند بزرگ میسپارم و برای همگی شما و خود ما درخواست صبر، جداً این شهادتها برای ما مشکل است و برای ما که فعلاً در لشکر نوپا هستیم و به افراد با تجربه، قدیمی و کارائی زیاد، احتیاج داریم و جداً همین طور هست، مشکل است و از خدا میخواهیم که بهمان صبر و قوت تصمیم، اراده و ایمان بدهد.
از یکی از برادرانی که نوحه خوان هست میخواهیم که بیاید یک مقدار نوحه بخواند، آقای صنعتی هم که هست اگر ایشان آماده هستند و انشاءالله آماده هستند بیایند و چند کلمهای هم صحبت کنند.
منبع: راسخون
لیست کل یادداشت های این وبلاگ :