سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

بسم‏اللَّه‏الرّحمن‏الرّحیم‏

برادران عزیز و جوانان نورانى و مسؤولان بلندپایه نهاد عزیز و مقدّس سپاه پاسداران انقلاب اسلامى؛ خیلى خوش‏آمدید. امیدوارم که خداوند متعال همیشه شما را مشمول هدایت و توفیق و عون و کمک خود قرار دهد و روزبه‏روز در راه اهداف عالیه اسلام ثابت‏قدمتر بدارد.


این ایام، مصادف با روزهایى است که بنا به یک روایت، ایام شهادت حضرت صدّیقه طاهره، فاطمه مرضیه سلام‏اللَّه‏علیهاست. این مناسبتها اگر با چشم اعتبار نگاه شود، پر از درس است. این‏که گاهى ما بر روى تطبیق حوادث جارى خودمان با این مناسبتها تأکید و تکیه مى‏کنیم - با این‏که چیز پیش‏بینى شده‏اى نیست؛ یک امر تصادفى است که حالا این اجتماع شما با این ایام مصادف مى‏شود - به خاطر این است که تاریخ ما به برکت حوادث دویست‏وپنجاه ساله اوّل اسلام، پر از درس و عبرت است. اگر به چشم عبرت‏بین و درس‏گیر و درس‏آموز نگاه شود، براى انسانى که مى‏خواهد در راه خدا - همان راهى که آن بزرگواران پیمودند - حرکت کند، یک خزانه تمام‏نشدنى از معارف و روحیه و درس است.

در قضیه حضرت صدّیقه طاهره سلام‏اللَّه‏علیها، نکات خیلى مهمّى وجود دارد؛ لیکن یک نکته که با وضع شما جوانان مؤمن و انقلابى تطبیق مى‏کند، این است که همه این افتخارات و کارهاى بزرگ و مقامات عالىِ معنوى و دست‏نیافتنىِ آن انسان والا و آن زنِ بى‏نظیر تاریخ بشر و سیّده زنان عالم، و ضمناً همه آن صبرها و ایستادگیها و موقع‏شناسیها و کلمات پربارى که در این زمانها از ایشان صادر شده است - همه این حوادث بزرگ - در دوران کوتاه جوانى این بزرگوار اتّفاق افتاده است. یک وقت این قضیه را به عنوان یک موضوع مرثیه‏سرایى مطرح مى‏کنیم و مى‏گوییم که این بزرگوار سنّ کمى داشتند یا جوان بودند، که این، موضوعِ مصیبت‏خوانى و مرثیه‏سرایى مى‏شود. یک وقت این را به عنوان یک امر قابل تدبّر و حاوى درسها مى‏دانیم و با این چشم نگاه مى‏کنیم؛ آن وقت اهمیت ویژه‏اى پیدا مى‏کند.

چگونه یک انسان در دوران کوتاه زندگى، از مبدأ کودکى به بعد تا زمان شهادت - که معروف این است که آن بزرگوار هجده ساله بودند و بعضى هم تا سنّ بیست‏ودو و بیست‏وچهار سال گفته‏اند - این همه معارف و این همه علوّ مقامات معنوى را به دست آورَد! این، حاکى از یک تربیت فوق‏العاده فوق بشرى است.

آن زمان که در شعب ابى‏طالب همه راههاى عافیت بر مسلمانان و وجود مقدّس نبىّ‏اسلام صلّى‏اللَّه‏علیه‏وآله‏وسلّم بسته شده بود؛ نه امکانات زیستى، نه امکانات رفاهى، نه آسودگى خاطر؛ دائم دغدغه تهاجمِ دشمنان، دائم خبرهاى بد، صداى گریه کودکان از گرسنگى بلند، انواع ناراحتیهایى که در آن درّه خشک وجود داشت و این عدّه خانواده مسلمان براى مدّت سه سال مجبور به اقامت شده بودند - و چه سختیها کشیدند و همه این سختیها هم از مبدأ یکایک این انسانها از کوچک و بزرگ حرکت مى‏کرد و روى دوش پیامبر اسلام مى‏نشست. چون رهبر بود؛ چون همه به او متّکى بودند، همه دردها را پیش او مى‏آوردند، همه فشارها را او حس مى‏کرد - در چنین وضعیت سرشار از سختى و محنت و فشار و ناراحتىِ ناشى از دعوت در راه خدا و صبر در راه او - اتفاقاً در همین ایام جناب ابى‏طالب هم از دنیا مى‏رود؛ جناب خدیجه کبرى هم در مدّت کوتاهى به رضوان الهى و لقاءاللَّه مى‏پیوندد و پیامبر، تنهاى تنهاست - فاطمه زهرا، این دختر چند ساله - حالا بنا به اختلاف روایات، پنج ساله، شش ساله، هفت ساله، ده ساله - تنها کسى است که پیامبرِ با این عظمت به او تکیه مى‏کند. او مثل مادر از پدر بزرگوار خود پذیرایى مى‏کند، که این قضیه «فاطمة امّ ابیها» مربوط به این‏جاست.

این عظمت را ببینید! یک دختر بچه کم‏سال، در دوران سخت‏ترین محنتها، به فریاد بزرگترین انسانها مى‏شتابد! شوخى نیست. همان عنصر است که در طول زمان، در دوران جوانى تا پانزده سالگى و شانزده سالگى و هجده سالگى - بالاخره تا آخر عمر کوتاه - این همه مقامات معنوى را تجربه مى‏کند و این همه کار بزرگ انجام مى‏دهد و این همه در تاریخ تشیّع و اسلام اثر مى‏گذارد و خورشید درخشانى مى‏شود که تا دنیا، دنیاست، خورشید درخشان اظهر زهراى اطهر خواهد درخشید. همه این آثار، از حیات و زندگى و خصوصیّات یک جوان نشأت گرفته است.

ببینید جوانى چه ظرفیتى دارد! ببینید جوانى چه شور و شوق و عظمت و گنجایشى دارد! چطور مى‏شود در جوانى، بالاترین مقامات معنوى را طى کرد!؟ یک بار دیگر در زمان ما، در همین جبهه‏هایى که شما آن را تجربه کردید، این اتّفاق افتاد. این‏که امام یک وقت فرمودند «این وصیتنامه‏ها را بخوانید» به همین‏خاطر است. من چون خودم وصیتنامه‏ها را مى‏خواندم - و الان هم هر وقت به دستم بیاید، مى‏خوانم - فهمیده‏ام که امام چرا این نکته را فرمودند. زیرا در این وصیتنامه‏ها، گاهى مطالبى وجود دارد که یک دنیا عرفان حقیقى و ناب است. یعنى حتّى عرفاى برخوردار از علوم دینى و علوم ظاهرى، که طبعاً امکان عروج و رشدشان بیشتر است و قهراً پاکیزه‏ترند - نه یک عارف سالکى که معرفتى از لحاظ علوم دینى ندارد - آنچه را که بعد از مثلاً چهل، پنجاه سال مجاهدت، در سن هفتاد سالگى، هشتاد سالگى احساس و درک و مشاهده مى‏کنند، یک جوان به برکت فداکارى مخلصانه، در مدت چند ماه به دست مى‏آورد. چیز عجیبى است! ببینید چطور نعمت الهى، بى‏دریغ به سمت دلهاى بااخلاص روانه مى‏شود!

عزیزان من! اخلاص چیز خیلى مهمى است؛ اخلاص را فراموش نکنید. هر کارى مى‏کنید، بااخلاص باشد. اخلاص، یعنى هیچ انگیزه دیگرى را جز انگیزه الهى و رضاى پروردگار و انجام مأموریت و مسؤولیت خدایى، وارد کار نکنید. این معنایش اخلاص است. این اخلاص، برکت عجیبى دارد؛ اثر طبیعى دارد. یکى از آثارش همین است که ناگهان یک سیر طىّ‏الارض و سمایى براى ارواح مستعد به وجود مى‏آورد و در طول مدت کوتاهى، این جوان هجده ساله، بیست ساله سیْر مى‏کند و حرفهایى مى‏زند که انسان وقتى این حرفها را نگاه مى‏کند، مى‏فهمد که اینها حرف آدم معمولى نیست. نمى‏شود کسى که چیزى را نمى‏بیند، به این وضوح از آن حرف بزند.

در طول هشت سال یا بیشتر، در این جبهه‏هاى نبرد، چشمه‏هاى معرفت و بصیرت و نورانیّت در دلهاى این جوانان باز شد؛ چیزها دیدند، چیزها فهمیدند، مقاماتى را طى کردند، عروج کردند و به چیزهایى رسیدند که اگر به هر سالکى که اهل علم و معرفت هم باشد، بگویند شما چنانچه بیست سال، سى سال عبادت کنید و مخلصانه کار کنید و زحمت بکشید، به این‏جا مى‏رسید، با شوق و ذوق خواهد رفت. اینها به برکت اخلاص فداکارانه در دوران جوانى است. این جوانى، چنین گوهر قیمتى و چنین جواهرى است؛ قدرش را بدانید.

قدر این جوانى را بدانید که صفا و نورانیّت و معرفت و سلوک و عروج و خدایى شدن و همه این چیزها، در دوران جوانى آسان به دست مى‏آید. درست مثل دستاوردهاى دنیوى که در دوران جوانى آسانتر از دوران کهولت به دست مى‏آید، مقامات معنوى نیز همین‏طور است. جوانى را قدر بدانید و آن را در همین راه درستى که شما در آن حرکت مى‏کنید، مخلصانه و صادقانه به کار بیندازید.

سپاه، نهاد بسیار ارزشمندى است. من نمى‏خواهم بعد از این همه مطالبى که امام بزرگوار راجع به سپاه گفتند و خود ما متواضعانه عرض کرده‏ایم، باز راجع به سپاه مطلب بگوییم. اما بدانید که سپاه خیلى حائز اهمیت است. سپاه داراى شأن معنوى و انقلابى است؛ ولید و فرزند انقلاب است؛ تربیت شده دامان انقلاب است و به گردن انقلاب هم حق دارد؛ درعین‏حال رابطه متقابل است. سپاه نیروى مسلّح است؛ لیکن متّکى به معنویّت، به معرفت، به احساس تکلیف و بدون راه دادن انگیزه‏هاى دنیایى و مادّى. اینها خیلى مهم است.

شما مى‏بینید تحلیلگران سیاسى و همینهایى که در دنیا آنها را مى‏شناسید، مى‏نشینند و گاهى که بناست راجع به سپاه حرف بزنند، آن‏طور با زبان مبالغه حرف مى‏زنند. البته مبالغه نیست؛ بینندگان و خوانندگان و گویندگانِ آنها مبالغه‏آمیز مى‏پندارند. ما که از نزدیک مى‏بینیم، مى‏دانیم که آنچه آنها مى‏گویند، بخشى از واقعیت است؛ یعنى در جاهایى که چشم دیدن معنویّات نیست و قادر نیستند ارزشهاى معنوى را ببینند، درعین‏حال عظمت سپاه درک مى‏شود و برخى از این عظمتها را مشاهده مى‏کنند. این به خاطر آن است که درخشش این نهاد و وظایف آن و کارهایى که برعهده گرفته است، زیاد است. اینها را کوچک نشمارید و دست کم نگیرید.

حفظ این نهاد مقدّس خیلى باارزش است، و حفظ آن هم به این است که یکایک شما خودتان را در این صراط مستقیمى که در آن قرار گرفته‏اید، با مراقبت و با تقوا و پرهیزکارى حفظ کنید؛ «اتّقوااللَّه»(1). عزیزان من! «اتّقواللَّه». تقوا هم معنایش این است که به طور دائم مراقب حرکات و اعمال و رفتار و گفتار خودتان باشید و خود را رها نکنید. این مراقبت، خیلى برکات دارد. همین مراقبت است که انسان را در صراط مستقیم الهى حفظ مى‏کند. بر اثر تقواست که همه چیز به دست مى‏آید. این مطلب، مطلب قرآنى است؛ چیزى است که اگر تحلیلگران اهل معرفت و آشنا با این مسائل بنشینند رویش مطالعه کنند، تمام آن با استدلالات عقلانى قابل تبیین است. نه این‏که بخواهیم یک مطلب مثلاً غیبى را همین‏طورى عرض کنیم؛ واقعاً قابل تبیین است. اینها در جاى خود گاهى تبیین هم شده است و من حالا در آن مقام نیستم که این را بیان کنم.

تقوا مایه این است که یک فرد یا یک جامعه، در هر میدانى که وارد مى‏شود، موفّق شود. «والعاقبة للمتّقین»(2)؛ عاقبت این سیر عظیم تاریخى و جهانى، متعلّق به متقین است. آخرت هم متعلّق به متّقین است. عاقبتِ همین دنیا هم متعلّق به متّقین است. امام اگر باتقوا نبود، در طول این مبارزه نمى‏توانست آن منش و شخصیتى را از خود بروز دهد که براى چنین حرکت عظیمى محور شود و کار به این‏جا منتهى گردد. تقواى او، او را به این‏جا رساند. تقواى او، او را حفظ کرد.

اگر در نظامى، مسؤولانِ نظام با تقوا باشند، فساد در آن نظام راه پیدا نمى‏کند. اگر در یک جبهه جنگ، مسؤولان و فرماندهان باتقوا باشند - یعنى همین مراقبت دائمى از خود - موجب مى‏شود که هیچ خسارتى وارد نشود. نه این‏که اگر نیروها نابرابر بود، دشمن احیاناً به پیشروى نائل نخواهد شد - چرا؛ خواهد شد - اما این تقوا موجب مى‏شود که در موقع نابرابرى، کارى بکنید که انسان در موقع برابرى خواهد کرد. یعنى اگر غفلت نکنید، کار نابجایى سر نزند و آن کارى را که در آن هنگام باید کرد، انجام دهید، خسارت حاصل نخواهد شد.

تقوا - این عامل عظیم - در همه میدانهاى زندگى مؤثّر است. شما ببینید در قرآن چقدر راجع به تقوا صحبت شده است. همه‏اش براى این نیست که وقتى مُردید و به آن دنیا رفتید، خدا به شما اجر خواهد داد؛ نخیر، تقوا زندگى این نشئه را اداره مى‏کند. اداره صحیح زندگىِ این نشئه است که آن نشئه را مى‏سازد. نداشتن تقوا موجب مى‏شود که انسان دچار غفلت شود. غفلت، انسان را با مغز به زمین مى‏زند.

امیرالمؤمنین(3) تقوا را به اسب راهوارِ نجیبِ در اختیار تشبیه مى‏کند که صاحبش بر آن مى‏نشیند و آن را هدایت مى‏کند و آن اسب هم بدون هیچ دغدغه‏اى، صاحب خود را به آن‏جایى که باید ببرد، مى‏برد. آن‏گاه خطا را که مقابل تقواست، به اسب سرکش و نانجیب و ناهموارى تشبیه مى‏کند که وقتى صاحبش نشست، افسار را از دست او مى‏کَند و او را به جایى مى‏برد که نمى‏خواهد و اراده ندارد برود؛ مثلاً او را به زمین مى‏کوبد.

تقوا در امور زندگى هم اثر مى‏بخشد. در این دستگاه عظیم و در این سپاه مقدّس - که به تعبیر امام رضوان‏اللَّه‏تعالى‏علیه لشکر امام زمان و لشکر اسلام است - سعى کنید در تمام زوایا تقوا را زنده کنید؛ تقوا در عمل فردى، تقوا در عمل جمعى، تقواى کارى، تقواى سازمانى، تقواى سیاسى - آن‏جایى که جایش هست - تقوا در عمل فردى خود، در رابطه با خدا، در رابطه با انسانها، در رابطه با بیت‏المال و در رابطه با کار. اگر این شد، از همه آنچه که به عنوان برنامه انقلاب و نظام جمهورى اسلامى از اوّل تا به‏حال ترتیب داده شده است، و نیز از آنچه که امام بزرگوار ترسیم کرده است و همه ما ملت ایران آن را پذیرفته‏ایم، به کورى چشم دشمن، یک سر سوزن عقب و جلو نخواهد رفت و همان برنامه‏ها عیناً انجام خواهد شد.

خیال نکنید که چون دوران حیات ظاهرى امام رضوان‏اللَّه‏علیه به سرآمد، برنامه‏ها تغییر کرد و اوضاع طور دیگرى شد. بعضى آدمهاى بى‏خبر و غیر مطّلع و یا مغرض، سعى مى‏کنند که با تعبیرات گوناگون فاصله ایجاد کنند. یعنى این‏طور وانمود کنند که یک دوره، دوره امام بود و تمام شد؛ یک دوره هم دوره جارى است! یعنى دوره‏ها را تقسیم‏بندى مى‏کنند. نخیر؛ آدمها مى‏آیند و مى‏روند؛ مسؤولان مى‏آیند و مى‏روند و عوض مى‏شوند؛ شخصیتها دگرگون مى‏شوند؛ اما خطّ و راه انقلاب یک راه است: خطّ مستقیم و صراط مستقیم؛ همانى که انقلاب از روز اوّل در همه قضایاى مهم جهانى ترسیم کرده است.

بحمداللَّه مسؤولان و دولتمردان و کسانى که زمام امور را در دست گرفته‏اند، همه مؤمن، معتقد و عاشق همین راهى هستند که به برکت رهبرى امام بزرگوار پیموده شد؛ بعد از وفات ایشان هم تا امروز پیموده شده است؛ بعد از این هم ان‏شاءاللَّه تا آخر پیموده خواهد شد. به برکت تقوا، شما در تمام اینها موفّق خواهید شد. آنچه که امروز همه عوامل فعّاله این نظام مقدّس را قدرت و اقتدار مى‏بخشد، تقواست.

بددلى و بیماردلى دشمنان ما، تهمتهایى را متوجّه جمهورى اسلامى مى‏کند، یا گمانهایى را مى‏زنند. خودشان مى‏بُرند و خودشان مى‏دوزند: ایران دنبال سلاح اتمى است! ایران دنبال سلاح شیمیایى است! امریکاییها از این حرفها آن‏قدر تکرار کرده‏اند که دیگر از ارزش و اعتبار افتاده است! از اوّل هم اعتبارى نداشت؛ اما از بس تکرار کرده‏اند، دیگر همه گوشها از شنیدن این حرفهاى تکرارى نفرت مى‏کنند. حرف دیگرى که ندارند بزنند؛ اما براى این‏که بتوانند در داخل کشور خودشان یک مقدار افکار عمومى را متوجّه تحرّکات بین‏المللى خودشان بکنند و ناکامیهاى گوناگونشان را در قضیه فلسطین و جاهاى دیگر بپوشانند، مجبورند هر گاهى یک بار، اسم جمهورى اسلامى و انقلاب اسلامى را بیاورند و چیزى بگویند! آن‏قدر هم تکرار کرده‏اند که دیگر همه این حرفها از چشم افتاده و نفرت‏آور شده است.

آنها اتّهاماتى را وارد مى‏کنند؛ ولى اقتدار جمهورى اسلامى به موشک بالستیک و قارّه‏پیما و موشکهاى دوربُرد و اتمى نیست. اگر اینها مایه اقتدار حقیقى بود، باید آنهایى که سالهاست این سلاحها را دارند، امروز همه خواسته‏هاى خودشان را در دنیا تحقّق بخشیده باشند؛ چرا نمى‏توانند تحقّق ببخشند؟ چرا امریکا برخلاف میل خودش، در اغلب مسائل جهانى که دخالت کرده، ناکام شده است؟ چرا در قضیه فلسطین نتوانستند آن کارى را که مى‏خواستند - خیانت به ملت فلسطین - انجام دهند؟ چرا ناکام شدند؟ چرا نتوانستند بیدارى اسلامى را که این‏قدر از آن مى‏ترسند، در کشورهاى اسلامى از بین ببرند و سرکوب کنند؟ چرا نتوانستند جمهورى اسلامى را از رشد الهى خود باز بدارند و آن را متوقّف کنند؟ چرا نتوانستند على‏رغم این همه تبلیغاتى که دارند و این همه پولى که خرج مى‏کنند، سُمعه(4) جمهورى اسلامى را در دنیا خراب کنند؟ چرا همین الان اگر مسؤولان و رئیس جمهور کشور ما، به هر یک از کشورهاى اسلامى مسافرت کنند، ملتها چنان استقبال و اظهار علاقه‏اى خواهند کرد که نسبت به هیچ مسؤولى از کشور دیگرى نخواهند کرد؟ چرا این‏قدر ملتها، جمهورى اسلامى و مسؤولان آن را دوست مى‏دارند و رژیم امریکا على‏رغم این همه خرجى که کرده و تبلیغاتى که انجام داده، نتوانسته است این محبت را از بین ببرد؟ چرا اینها ناکام مى‏شوند؟ اگر بمب اتم و موشک اتمى و انواع سلاحهاى مدرن و فوق مدرن و هواپیماهاى دورپرواز و سایر تجهیزات نظامى براى کامیابى و اقتدار حقیقى کافى بود، امروز باید امریکا همه مقاصد خودش را عملى کرده باشد. چرا نمى‏تواند عملى کند؟ پیداست که در عالم تکوین، در عالم طبیعت، در خلق‏اللَّه و در فطرتى که خدا آفریده است، عامل مؤثّر اینها نیست؛ لذا قدرتهاى مادّى هر چه انجام دهند، در نهایت ناکامند؛ «فکدکیدک واسع سعیک»(5).

ببینید زینب کبرى سلام‏اللَّه‏علیها دختر همین فاطمه زهرا سلام‏اللَّه‏علیها، به مقتدرترین سلاطین زمان خودش، در وقتى که اسیر در دست آن سلطان ظالم و سفّاک است، مى‏گوید: هر کارى مى‏توانى بکنى، بکن؛ اما نخواهى توانست ما را از صحنه تاریخ بیرون ببرى و راهمان را محو و پاک کنى تا بشریّت نتواند این راه را برود. اگر اقتدار مادّى مى‏توانست، این کار را مى‏کرد؛ آنها هم مى‏کردند، اینها هم مى‏کردند.

امروز سردمداران رژیم اشغالگر که کشور اسلامى فلسطین را اشغال کرده‏اند و حامیان امریکاییشان که به اعتقاد من بسیار سفاهت‏آمیز و بى‏قید و شرط از آنها حمایت مى‏کنند - بالاخره در عالم دیپلماسى و در عالم سیاست، طرفدارى دولتى از دولت یا از کسانى، نظایر دارد؛ اما دولتى مثل امریکا، این‏طور در خدمت اهداف ریز و درشت دولت صهیونیستى قرار گیرد، واقعاً صحنه تماشایىِ عجیبى است! - سعیشان این است که اسم فلسطین را از تاریخ و از حافظه مردم پاک کنند، تا اصلاً چیزى به نام فلسطین در ذهن مردم باقى نماند. آیا تا به‏حال توانسته‏اند؟ از آن سالى که فلسطین اشغالى در سال هزار و نهصد و چهل و هفت، چهل و هشت تصرّف کامل شد و دولت صهیونیستى بر سر کار آمد، تا امروز درست پنجاه سال است. آیا در این پنجاه سال توانسته‏اند این کار را بکنند؟ نه. تا پنجاه سال دیگر، تا صد سال دیگر هم نخواهند توانست. اینها نخواهند توانست نام فلسطین را محو کنند. خودشان از صحنه روزگار و بلکه از حافظه تاریخ محو خواهند شد؛ اما فلسطین و ملت فلسطین خواهد ماند. اینها خواب خوش دیدند؛ خیال مى‏کنند که فلسطین و ملت فلسطین از بین خواهد رفت. نخیر؛ ملت فلسطین خواهد ماند، فلسطین هم خواهد ماند، پرچم فلسطین هم به فضل الهى و به همّت جوانان مسلمانِ فلسطین و لبنان به اهتزاز درخواهد آمد.

ببینید جوانان فلسطین چگونه مؤمنانه مى‏جنگند؛ این جوانان لبنان چطور مى‏جنگند؛ این حزب‏اللَّه لبنان چطور نه فقط براى مقاومتهاى اسلامى، بلکه براى دولتهاى عرب افتخار مى‏آفرینند! این، به برکت همان نیروى معنوى است. چیز دیگرى وجود دارد، که منشأ قدرت جمهورى اسلامى هم آن است و آن عبارت است از تقوا، پرهیزکارى، اتّکا به خدا، راه خدا را مصرّانه و مخلصانه و بى‏قید و شرط طى کردن.

راه خدا، راه پُررهروى است. در طول تاریخ، خیلى از این راه رفتند. البته سختیهایى هم دارد؛ اما این‏طور هم نیست که همه‏اش سختى باشد. راه خدا، راه افتخار و راه عزّت است. اگر این راه درست پیموده شود، راه آسایش انسانهاست. ملتها در سایه پیمودن راه خداست که به رفاه و امنیت و آرامش و آگاهى و معرفت مى‏رسند. بدبختى مردم دنیا به خاطر پیموده نشدن راه خدا و به خاطر راه طواغیت است. در خبرها مى‏گفتند بیست میلیون کودک بى‏پدر و مادر یا شبیه بى‏پدر و مادرِ آواره‏ى بدبخت و نیز صدها میلیون گرسنه در دنیا هست. طاغوتها هستند که انسانها را این‏طور دچار چنین بدبختیهایى مى‏کنند. راه خدا، راه عزّت، کرامت، آسایش زندگى و پرورش خوب نفوس طیّبه است. این، راه خداست.

البته براى این‏که این راه تثبیت شود، مردان حق و گروهى از مردم بایستى مقدارى سختیها را به خودشان تحمیل کنند. شما سرداران و دلاوران سپاهى، از جمله آن گروه هستید که باید مقدارى بر خودتان مشاق این راه را تحمیل کنید و با قدرت بایستید. البته خداى متعال هم کمک خواهد کرد: «و من یتّق‏اللَّه یجعل له مخرجاً»(6)؛ سختى هم ادامه پیدا نمى‏کند. این راه وقتى که با این دقّت ادامه پیدا کرد، ان‏شاءاللَّه خداى متعال هم درهاى فَرَج را، هم بر روى ملت، هم بر روى همه ملتهاى مظلوم و مستضعف و هم بر روى کسانى که در این راه مبارزه و کار مى‏کنند، خواهد گشود.

امیدواریم ان‏شاءاللَّه این وضعیت جدیدى هم که در سپاه پیش آمد، وضعیت مبارکى براى سپاه باشد و همه ان‏شاءاللَّه بتوانند وظایفشان را به بهترین وجهى انجام دهند.

والسّلام علیکم و رحمةاللَّه و برکاته

 

 


 

1) بقره: 189

2) اعراف: 128

3) نهج‏البلاغه، خطبه 16

4) سُمعه: شهرت و آوازه‏

5) نثرالدر، ج 4، ص 29

6) طلاق: 2

+ نوشته شده در  دوشنبه 1388/09/16ساعت 9:33  توسط میثم  |  < type="text/java"> نظر بدهید


  • کلمات کلیدی : امام خامنه ای
  • درج شده توسط :مهدی وکیلی پور - شنبه 88 دی 12- نظرات شما [ مورد]